ایران، نامی بزرگ در منطقه و جهان است که تاریخچه کهنی در حوزههای مختلف دارد. یکی از این حوزهها، ادبیات و نویسندگی است که نامهای بزرگی را در خود جای داده است و در واقع این افراد کسانی هستند که بار اعتلای فرهنگی این سرزمین را به دوش کشیدهاند.
جلالآلاحمد از نامهای آشنای معاصر ایران است، مردم با او به عنوان یک نویسنده، روشنفکر و منتقد ادبی سرشناس آشنایی دارند. این مرد خوشنام در سال 1302 در تهران متولد شد و در 18 شهریور 1348 در اسالم گیلان درگذشت، به همین واسطه این روز را در تقویم برای بزرگداشت نام و یاد او نامگذاری کردهاند.
اما نام جلالآلاحمد در منطقه 11 فقط یک چهره ادبی و سرشناس کشور نیست، بلکه یک خیابان و محله در این منطقه به نام این چهره سرشناس نامگذاری شده است. جلالآلاحمد همسر سیمین دانشور نویسنده و مترجم سرشناس ایرانی هم بود که او را نیز همگان به عنوان یک چهره ادبی سرشناس میشناسند.
جلالآلاحمد فرزند سیداحمد حسینی طالقانی است. پدرش چهرهای مذهبی و روحانی سرشناس در تهران بود، او از همان دوران نوجوانی اهل فعالیت سیاسی و مبارزه با پهلوی دوم بود و فعالیتهایی هم داشت، این حرکت او در راستای اصلاح جامعه تا قیام 28 مرداد 1332 ادامه داشت تا اینکه پس از این کودتا دچار افسردگی شدیدی شد، اما بعد از مدتی خود را بازیافت و در همان مسیر قبلی قرار گرفت و گام برداشت.
یکی از نکات مهم زندگی او ازدواجش با سیمین دانشور است. جلالآلاحمد با وجود مخالفتهای بسیار پدرش با سیمین دانشور که به قول خود جلال: «اهل کتاب و قلم و دانشیار رشته زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور قلم» بود، ازدواج کرد و با تشکیل زندگی، آنها در فضایی ادبی و با هنر نویسندگی پیش رفتند.
جلالآل احمد در عمر 45 ساله خود آثار ادبی باارزشی برجای گذاشت. او شخصیتی بود که در عصر پهلوی با قلم خود به مبارزه با نابرابریها پرداخت. مدیر مدرسه، غربزدگی، خسی در میقات، زن زیادی، نفرین زمین، سنگی بر گوری، نون والقلم، دید و بازدید از جمله مشهورترین آثار او هستند که البته در کنار اینها مشاهدات و سفرنامهها، مقالات و ترجمههایی را نیز نباید از یاد برد.
نهایت این مرد خوشنام ادبیات و نویسندگی با به یادگار گذاشتن آثار گرانبها از خود در روز 18 شهریور 1348 و در 45 سالگی رهسپار جهانی دیگر شد و درگذشت. جسد او را در مسجد فیروزآبادی ری به خاک سپردند. در آن زمان حرف و حدیثها درباره نوع مرگ او بسیار بود به نوعی که خیلیها ساواک را به دست داشتن در مرگ او متهم میکردند که البته هیچگاه پیگیری و گزارش دقیقی هم در این باره منتشر نشد .
نام این نویسنده سرشناس ایرانی بر یکی از خیابانهای منطقه 11 نهاده شده است و به این دلیل در ادامه گریزی بر این محله و خیابان هم داریم، البته نامگذاری خیابانی به نام او در منطقه 11 همانند زندگی خودش حاشیههایی را هم داشته که در اینجا به آن نمیپردازیم. در اسفند 1378 و با تصمیم شورای سوم اسلامی شهر مشهد نام دومین خیابان ضلع راست بولوار وکیلآباد که پیش این به نام شاعر مخالف پهلوی اول یعنی ایرج میرزا بود به نام این نویسنده سرشناس ایرانی مخالف پهلوی دوم تغییر میکند و اکنون تابلوهای این خیابان نام جلالآلاحمد را بر خود میبینند که جزو مناطق برخوردار شهر هم محسوب میشود.
در اینجا لازم است انتقادی هم مطرح شود، برای بهرهبردن از چهرههای ادبی و نویسندگان فقط نام نهادن خیابان و بولوار و ساختمان کافی نیست، بلکه لازم است آشنایی فراتر از یک اسم روی تابلو باشد. در حال حاضر تعداد بسیاری از شهروندان محله جلالآلاحمد با شخصیت وی آَشنایی چندانی ندارند و حتی آثار او را نمیشناسند. در کنار این موضوع نصب سردیسی که در ضمیمه آن حداقل یک معرفی کوتاه از وی انجام شود خالی از لطف نیست و البته لازم است که این کار درباره همه مفاخر هنری و ادبی انجام شود.
در گذشتهای نه چندان دور محله جلالآلاحمد را در همین صفحه معرفی کردیم و گفتیم که این محله شهری چگونه شکل گرفته است. محلهای که این روزها با نام جلالآلاحمد شناخته میشود روزی زمین کشاورزی و باغات ییلاقی بوده است. نامگذاری این محله هم فقط به واسطه یاد و نام افراد بزرگ هنری و ادبی بوده است وگرنه هیچ رد پایی از جلال در این بولوار نیست.
هیچ خبر یا تاریخچهای از سفر جلالآلاحمد به مشهد در دسترس نیست، جز اینکه گفتهمیشود در زمانی که سفری به جنوب خراسان داشته از مشهد عبور کرده است، در سفرنامههای جلالآلاحمد هم اثری از نام مشهد دیده نمیشود.